آريا1+5

کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا نیز داستان زیر میباشد که نویسنده ی مشخصی ندارد!

The last man on earth is sitting alone in his room and all of a sudden a Knock on the door.
آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند.

یه جورایی سر کاری بود، نه؟

8 / 5 / 1391برچسب:, :: 21:54 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

با سلام و درود بر همه ی شما

این جا می توانید آهنگ بسیار زیبای Taylor Swift و Civil Wars به نام safe & sound را دانلود کنید. برای دانلود پس از عضو شدن در وبلاگ و پر کردن فرم عضویتی که برای شما ارسال می شود، در همین جا یک نظر بگذارید که این آهنگ را می خواهید، بعد رمز ادامه مطلب این بخش به ایمیل شما ارسال می شود و شما می توانید آن را دانلود کنید.

به همین سادگی!

 

انگلستان

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.


ادامه مطلب ...
8 / 5 / 1391برچسب:, :: 21:36 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

براي دانلود كارتون دوبله فارسي داستان هاي ميكي و كريسمس بايد عضو شويد.(بدون سانسور)

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
این مطلب را پس از ثبت نام می توانید دریافت کنید


ادامه مطلب ...
8 / 5 / 1391برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

یه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون که یه جشن کوچیک دو نفره بگیرن.

وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشته کوچیک خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: چون شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر کدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میکنم!

زن از خوشحالی پرید بالا و گفت: چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم.

فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد!

حالا نوبت شوهر بود که آرزو کنه.

مرد چند لحظه فکر کرد و گفت: این خیلی رمانتیکه ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد بنابراین خیلی متاسفم عزیزم آرزوی من اینه که یه همسری داشته باشم که ۳۰ سال از من جوانتر باشه.

زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و باید برآورده بشه.

فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد!!!

نتیجه اخلاقی: مردها ممکنه زرنگ و بدجنس و قدرنشناس باشند، ولی فرشته ها زن هستند!

 

انگلستان

8 / 5 / 1391برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

                          

 

هرم بزرگ جیزه (یا هرم خوفو یا خئوپس) در مصر تنها بازمانده عجایب هفتگانه جهان باستان به شمار می‌آید. پندار بر اینست که این هرم آرامگاه فرعون خوفو از دودمان چهارم بوده‌است. از اینرو به این هرم، هرم خوفو هم گفته می‌شود. این هرم در شهر قاهره مصر واقع شده‌است و قدمت آن به ۲۹۰۰ ق.م. می‌رسد. ساخت آن توسط ۱۰۰٫۰۰۰ نفر کارگر در مدت ۲۰ سال به اتمام رسیده‌است.

این هرم که همراه با ده هرم کوچک‌تر در خارج از قاهره - در مصر- قرار دارند، به دستور خوفو یا خئوپس، فرعون سلسله چهارم، ساخته شد. مصریان باستان به زندگی پس از مرگ اعتقاد فراوانی داشتند و این هرم در واقع مکان مقبره و محل زندگی فرعون پس از مرگ او به شمار می‌آمده‌است. از آنجایی که گنجینه فرعون نیز همراه با او در این هرم قرار داده می‌شد، راه ورود به مقبره بسیار پیچیده و تودرتو است و تعداد زیادی از سازندگان و مهندسین آن نیز در راهروهای آن ناپدید شدند. هرم در اصل ۱۴۷ متر ارتفاع داشته‌است که در حال حاضر در اثر فرسایش، به حدود ۱۳۷ متر رسیده‌است. هر ضلع قاعده هرم ۲۳۰ متر طول دارد و در ساخت آن از حدود ۲٬۳۰۰٬۰۰۰ بلوک به وزن متوسط ۲٫۵ تن استفاده شده‌است. تاریخ اتمام این بنای عظیم حدود ۲۶۸۰ قبل از میلاد تخمین زده شده‌است. هرم جیزه تنها بازمانده عجایب هفت گانه‌ باستان است.

انگلستان

8 / 5 / 1391برچسب:, :: 16:28 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام
همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.

بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...

كار كدام بهتر بود مهندس يا برنامه نويس؟

با تشكر بسيار آلمان

8 / 5 / 1391برچسب:, :: 11:25 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

 

مزدا 323 قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد . خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد ، اما راننده، خودرو را به عقب راند، تا جایی که پنجره جلو دقیقا روبروی دختر جوان قرار گرفت این اولین خودرویی نبود که روبروی دختر توقف می کرد ، اما هریک از آنها با بی توجهی دختر جوان به راه خود ادامه می دادند . دختر جوان، مانتوی مشکی تنگی به تن کرده بود که چند انگشتی از یک پیراهن بلند تر بود . شلواری هم که تن دخترک بود ،همچون مانتویش مشکی بود و تنگ می نمود که آن هم کوتاه بود و تا چند سانتی پایین تر از زانو را می پوشاند . به نظر می آمد که شلوار به خودی خود کوتاه نیست و انتهای ساق آن به داخل تا شده . دختر جوان نتوانست اهمیتی به مزدای قرمز رنگ ندهد . سرش را به داخل پنجره خم کرد و به راننده گفت :" بفرمایید؟" . مزدا مسافری نداشت . راننده آن پسر جوان و خوش چهره ای بود که عینک دودی ظریفی به چشم داشت . پسر جوان بدون معطلی و با بیانی محترمانه گفت : " خوشحال میشم تا جایی برسونمتون". دختر جوان گفت : "صادقیه میرما". پسر جوان بی درنگ سرش را به نشانه تائید تکان داد و پاسخ داد : " حتماً، بفرمایید بالا ". دخترک با متعجب ساختن پسر جوان، صندلی عقب را برای نشستن انتخاب کرد .چند لحظه ای از حرکت خودرو نگذشته بود که دختر جوان ، در حالی که روسری کوچک و قرمز خود را عقب و جلو می کشید و موهای سرازیر شده در کنار صورتش را نظم می داد ،گفت :" توی ماشینت چیزی برای گوش کردن نیست "
- البته .
پسر جوان ،سپس پخش خودرو را روشن کرد . صدای ترانه ای انگلیسی زبان به گوش رسید . از آینه به دختر جوان نگاهی انداخت و با همان لبخند ظریفش که از ابتدا بر لب داشت گفت :"کریس دبرگ هست ، حالا خوشتون نمیاد عوضش کنم ". دخترک با شنیدن حرف پسرجوان ،خنده تمسخر آمیزی سر داد .
- ها ها ها ، این که اریک کلاپتون . نمیشنوی مگه ، انگلیسی می خونه . اصلا کجاش شبیه کریس دبرگ!

- اِه ، من تا الان فکر می کردم کریس دبرگ . مثل اینکه خیلی خوب اینا رو می شناسید ها .
دخترک ، قیافه ای به خود گرفت و ادامه داد: " اِی ، کمی "
- پس کسی طرف حسابمه که خیلی موسیقی حالیشه . من موسیقی رو خیلی دوست دارم ، اما الان اونقدر مشغله ذهنی دارم که حال و حوصله موسیقی کار کردن رو ازم گرفته .
دخترک لبخندی زیرکانه زد و با لحنی کش دار گفت:" ای بابا، بسوزه پدر عاشقی . چی شده ، راضی نمیشه ؟"
- نه بابا، من تا حالا عاشق نشده ام . البته کسی رو پیدا نکرده ام که عاشقش بشم ، و اگرنه اگه مورد خوبی پیش بیاد ، از عاشقی هم بدم نمیاد . اصل قضیه اینه که، قبل از اینکه با ماشین بزنم بیرون و در خدمت شما باشم ، توی خونه با بابام دعوام شد .
- آخی ، سرچی؟ لابد پول بهت نمی ده
- نه ، تنها چیزی که میده پول . مشکل اینجاست که فردا دارم می رم بروکسل، اونوقت این آقا گیر داده بمون توی شرکت کار داریم .
با گفتن این جملات توسط پسر جوان ، دخترک، با اینکه سعی می کرد به چهره اش هویدا نشود ، اما کاملا چهره اش دگرگون شد و با لحنی کنجکاوانه پرسید: " اِه، بروکسل چی کار داری؟ "
- دایی ام چند سالی هست که اونجاست . بعد از سه چهار ماه کار مداوم ، می خواستم برم اونجا یه استراحتی بکنم؟
دخترک بادی به غبغب انداخت و سریع پاسخ داد:
- اتفاقا من هم یک هفته پیش از اسپانیا برگشتم.
- اِه، شما هم اونجا فامیل دارید؟ کدوم شهر.
- فامیل که نداریم ، برای تفریح رفته بودم ونیز.
پسر جوان نیشخندی زد و گفت : اصلا ولش کن بابا ، اسم قشنگتون چیه؟
- من دایانا هستم. اسم تو چیه، چند سالته؟ چه کاره ای؟
- چه خبره؟ یکی یکی بپرسید، این جوری آدم هول میشه ... اولاً این که اسم خیلی قشنگی دارید ، یکی از اون معدود اسم هایی که من عاشقشونم . اسم خودم سهیل ، 25 سالمه و پیش بابام که کارگذار بورس کار می کنم . خوب حالا شما
دخترک با شنیدن این حرفهای سهیل ، چهره اش گلگون شد و به تشویش افتاد .
- من که گفتم ، اسمم دایاناست . 23 سالمه و کار هم نمی کنم . خونمون سمت الهیه است و الان هم محض تفریح دارم می رم صادقیه . تا حالا بوتیک های اونجا نرفته ام . با یکی از دوستام اونجا قرار گذاشته ام تا بوتیک هاش رو ببینیم و اگه چیز قشنگی هم بود بخریم .
- همین چیزایی هم که الان پوشیده اید خیلی قشنگه ها.
دایانا ، گره کوچک روسریش را باز کرد و بار دیگر گره کرد . سپس گفت:

- اِی ، بد نیست . اما دیگه یک ماهی هست که خریدمشون . خیلی قدیمی شده اند ... . ولش کن ، اصلا از خودت بگو ، گفتی موسیقی کار نکرده ای و دوست داری کار کنی ، آره؟
- چرا ، تا چند سال پیش یه مدتی پیانو کار می کردم.
دخترک ، سعی می کرد دلبرانه سخن وری کند ، اما ناگهان به جوشش افتاد ، طوری که منقطع صحبت می کرد و کلمات را دستپاچه بیان می کرد.
-ای وای، من عاشق پیانو ام . خیلی دوست دارم پیانو کار کنم ، یعنی یه مدتی هست که کلاسش رو می رم ، اما هنوز خیلی بلد نیستم . ... اصلا اینجوری نمیشه، نگه دار بیام جلو بشینم راحت تر حرف بزنیم .
سهیل ، بی ردنگ خودرو را متوقف کرد . دایانا هم سریع پیاده شد و به صندلی جلو رفت .
-دایانا خانوم ، داریم می رسیما .
- دایانا خانوم کیه؟ دایانا ... . ولش کن ، فعلا عجله ندارم . بهتره چند دقیقه دیگه هم با هم باشیم . آخه من تازه تو رو پیدا کرده ام . تو که مخالفتی نداری ؟
- نه ، من که اومده بودم حالی عوض کنم . حالا هم کی بهتر از تو که حالم رو عوض کنه . فقط باید عرض کنم که الان ساعت نه و نیمه ، حواست باشه که دیرت نشه .
دخترک با شنیدن صحبت های سهیل، وقتی متوجه ساعت شد، چهره اش رنجور شد و در حالی که لب خود رابا اضطراب می گزید ، گفت:
-آره راست میگی ... پس حداقل یه چند دقیقه ای ماشینت رو دور فلکه نگه دار ، باهات کار دارم .
سهیل ، با قبول کردن حرفهای دایانا ، حوالی میدان که رسید ، خودرو را متوقف کرد . روی خود را به دخترک کرد و کمرش را به در تکیه داد . عینک دودی را از چشمانش برداشت .چهره ای نسبتا گیرا داشت . ته ریشی به صورتش بود و موهایی ژولیده داشت که تا گوشش را می پوشانید . پخش خودرو را خاموش کرد و سپس با همان لبخندی که بر لب داشت گفت :
- بفرمایید.
دیگر کاملا از ظاهر و طرز صحبت دخترک می شد پی به هیجانش برد.
- موبایلت ... شماره موبایلت رو بده، البته اگه ممکنه .
پسر جوان لحظه ای فکر کرد و سپس گوشی همراه خود را از روی داشبورد- پشت فرمان برداشت . آن را به سمت دایانا دراز کرد.
- بگیر ، زنگ بزن گوشی خودت که هم شماره تو روی موبایلم ثبت بشه و هم شماره من روی موبایل تو بیفته . فقط صبر کن روشنش کنم ... اونقدر اعصابم خورد بود که گوشی رو خاموش کردم .
دایانا ، به محض دیدن گوشی گران قیمت سهیل به وجد آمد . اما سریع شوق خود را کتمان کرد و فقط به گفتن"کوشی خوبی داری ها" قناعت کرد .
- قابلت رو نداره . اتفاقا باید عوضش کنم ، خیلی یوغره.
- خوب ، ممنون . فقط بگو کی می تونیم همدیگه رو دوباره ببینیم .
- ببینم چی میشه . اگه فردا برم بروکسل که هیچ، اما اگه تهران بودم یه کاریش می کنم . اصلا بهم زنگ بزن .
- باشه ... پس من می رم .فعلا خداحافظ .
- خوشحال شدم،...خداحافظ . ... زنگ یادت نره .

دختر جوان ، درحالی که احساس مسرت می کرد ، با گامهایی لرزان (از شوق) از خودرو خارج شد . هر چند قدمی که بر می داشت ،سرش را برمی گرداند و مزدا را نگاه می کرد و دستی برای سهیل تکان می داد . پس از دور شدن دایانا ، سهیل از داخل خودرو پیاده شد و طوری که دایانا متوجه نمی شد، او را تعقیب کرد . حوالی همان میدان بود که دایانا روی صندلی های یک ایستگاه اتوبوس نشست . سهیل ، گوشه ای لابلای جمعیت در حال گذر ، خود را پنهان کرده بود و دایانا را نظاره می کرد . دایانا دستش را به ساق شلوار خود انداخت و تایی که از داخل داده بود را باز کرد . شلواردیگر کوتاه نبود . از داخل کیفی که بر روی دوشش بود مقنعه ای بیرون آورد و در لحظه ای کوتاه آنرا سر کرد و از زیر مقنعه ، تکه پارچه ای که بر سرش بود ، بیرون کشید . از داخل همان کیف ، آینه کوچکی خارج کرد و با یک دستمال کوچک ، از آرایش غلیظی که روی صورتش بود کاست . موهای خرمایی رنگش را که روی صورتش سرازیر شده بود ، داخل مقنعه کرد و با آمدن اولین اتوبوس ، از محل خارج شد .

سهیل در طول دیدن این صحنه ها ، همچنان لبخند بر لب داشت . با رفتن دایانا، سهیل به سمت مزدا حرکت کرد . به خودرو که نزدیک می شد زنگ موبایلی که همراهش بود ، به صدا در آمد. سهیل بلافاصله پاسخ داد:
- بله؟
صدای خواهش های پسر جوانی از آنسوی گوشی آمد .
- سلام ، آقا هر چی می خوایی از تو ماشین بردار ، فقط ماشین رو سالم بهم تحویل بده . تو رو خدا ، بگو کجاست بیام ببرم ...
- خوب بابا ، چه خبرته . تا تو باشی و در ماشینت رو برای آب هویج گرفتن باز نزاری ... ببینم به پلیس هم زنگ زدی ؟
- نه ، به جون شما نه ، فقط تو رو خدا ماشین رو بده .
- جون من قسم نخور ، من که می دونم زنگ زده ای ...ولی عیبی نداره ، آدرس می دم بیا ... فقط یه چیزی ، این یارویی که سی دیش توی ماشینت بود کی بود؟
- کی ؟ اون خارجیه ؟ ... استینگ بود ، استینگ .
- هه هه ... یه چیز دیگه هم می پرسم و بعدش آدرس رو می دم ؛ ونیز توی اسپانیاست ؟
- ونیز؟ نه بابا، ونیز که توی ایتالیاست ... آقا داری مسخره ام می کنی ، آدرس رو بده دیگه ...
- نه ، داشتم جدول حل می کردم . مزدای قرمزت ، ضلع جنوبی صادقیه پارک شده . گوشیت رو می زارم توی ماشین ، ماشین رو هم می بندم و سوییچ رو می اندازم توی سطل آشغالی که کنار ماشینته . راستی یه دایانا خانوم هم بهت زنگ می زنه ، یه دختر خوشگل،... برو حالش رو ببر ، برات مخ هم زدم ،... خداحافظ!!!

خودتان قضاوت كنيد

با تشكر بسيار آلمان

8 / 5 / 1391برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

1- شش سال اوّل زندگی

• گریه نکن
• شیطونی نکن
• دست تو دماغت نکن
• تو شلوارت خرابکاری نکن
• مامانت رو اذیّت نکن
• روی دیوار نقاشی نکن
• انگشتت رو تو پریز برق نکن
• دمپایی بابا رو پات نکن
• تو کار مربی مهد کودک فضولی نکن
• شب ها تو جات جیش نکن
• تو کمد مامان فضولی نکن
• با اون پسر بی ‌تربیته بازی نکن
• اسباب‌ بازی‌ ها رو تو دهنت نکن
• زیر دامن دختر شمسی خانوم رو نگاه نکن
• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن

 

2- دوره دبستان

• موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
• پات رو تو جامیزی نکن
• ورق های دفترت رو پاره نکن
• مدادت رو تو دهنت نکن
• به دختر های مدرسه بغلی نگاه نکن
• تخته پاک ‌کن رو خیس نکن
• حیاط مدرسه رو کثیف نکن
• با دختر های شمسی خانوم آمپول بازی نکن
• دست تو کیف بغل دستیت نکن
• تخته ‌سیاه رو خط‌ خطی نکن
• گچ رو پرت نکن
• تو راهرو سرو صدا نکن
• تو کلاس پچ ‌پچ نکن
• ATARI بازی نکن

 

3- دوره راهنمایی

• ترقّه بازی نکن
• angry birds بازی نکن
• جا های بد بد فیلم ها رو نگاه نکن
• موقع برگشتن از مدرسه دیر نکن
• تو کوچه فوتبال بازی نکن
• دست تو جیبت نکن
• با مامانت کل ‌کل نکن
• تو کلاس صحبت نکن
• بعد از ظهر سروصدا نکن
• با دختر شمسی خانوم منچ بازی نکن
• اتاقت رو شلوغ نکن
• روی میز بابات کتاب هات رو ولو نکن
• عکس لختی تماشا نکن
• با بچّه ‌های بی ‌ادب رفت و آمد نکن
• جرّ و بحث نکن

 

4- دوره دبیرستان

• با کامپیوتر بازی نکن
• تو حموم معطّل نکن
• تقلّب نکن
• با دوستات موتورسواری نکن
• عصر ها دیر نکن
• با دختر شمسی خانوم sms بازی نکن
• با بابات دعوا نکن
• تو کلاس معلّم تون رو مسخره نکن
• تو خیابون دنبال دختر ها نکن
• مردم‌ آزاری نکن
• نصف شب سرو صدا نکن
• فیلم سوپر نگاه نکن
• وقتت رو با آیپدت تلف نکن
• چشم ‌چرونی نکن

 

5- دوره دانشگاه

• رشته ‌ای رو که دوست داری انتخاب نکن
• با هیچ بنی آدمی چت نکن
• سر کلاس درس غیبت نکن
• با دختر شمسی‌ خانوم دل و قلوه ردّ و بدل نکن
• خیابون‌ ها رو متر نکن
• تو سیاست دخالت نکن
• با دختر های مردم هر کاری دلت خواست نکن
• شب برای شام دیر نکن
• با مأمور پلیس کل ‌کل نکن
• چراغ قرمز رو عشقی رد نکن
• موبایلت رو Reject نکن
• حذف پزشکی نکن
• آستین کوتاه تنت نکن
• همه رو دو دره نکن

 

6- دوره سربازی

• مو هات رو بلند نکن
• روت رو زیاد نکن
• از اوامر سرپیچی نکن
• فرار نکن
• با اسلحه شوخی نکن
• غیبت نکن
• به آینده فکر نکن
• درگیری ایجاد نکن
• به فرمانده بی ‌احترامی نکن
• غیر از خدمت به هیچ چیز دیگری فکر نکن
• با رئیس عقیدتی جرّ و بحث نکن
• اعتراض نکن
• با دختر شمسی خانوم نامه ‌نگاری نکن
• از تلف شدن وقتت ناله نکن
• هیچ کاری جز انجام وظیفه نکن

 

7- دوره شوهر بودن

• با زنت شوخی نکن
• زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن
• به زنت خیانت نکن
• با دوستانت الواتی نکن
• تو Orkut خودت رو Single معرفی نکن
• به زن های دیگه نگاه نکن
• موبایلت رو قایم نکن
• از عکس های قبل از ازدواجت نگهداری نکن
• پولت رو خرج دوستات نکن
• رفتار دوران مجرّدی رو تکرار نکن
• غیر از زندگی مشترک به هیچ چیز فکر نکن
• ریسک نکن
• بدون اجازه زنت هیچ کاری نکن

 

8- دوره پدر بودن

• بچّه رو تنبیه نکن
• به بچّه بی ‌توجّهی نکن
• بچّه‌ ت رو با بچّه‌ های دیگه مقایسه نکن
• به بچّه توهین نکن
• بچّه رو از بازی منع نکن
• بچّه‌ ت رو به کتک زدن بچّه دختر شمسی خانوم تشویق نکن
• با بچّه کل‌ کل نکن
• بچّه رو محدود نکن
• بچّه رو به جنس مخالف نزدیک نکن
• به بچّه بی ‌توجّهی نکن
• بچّه رو به هیچ چیز مجبور نکن
• آزادی بچّه رو محدود نکن
• به حلال‌ زاده بودن بچّه شک نکن
• از خواست های بچّه چشم‌ پوشی نکن

 

9- دوره پیری

• برای بچّه‌ هات مزاحمت ایجاد نکن
• نوه‌ هات رو لوس نکن
• با پیرزن ‌های دیگه معاشرت نکن
• به خاطراتت فکر نکن
• پولت رو خرج نکن
• هوس جوونی نکن
• غیر از آخرتت به هیچ چیز فکر نکن
• با زنت بی ‌وفایی نکن
• از رفتن به خانه سالمندان احساس نارضایتی نکن
• لباس 20 ساله ها رو تنت نکن
• به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجّه نکن
• تو وصیتنامه ، هیچکس رو فراموش نکن
• از گذشته ناله نکن
• به هر کی رسیدی ، نصیحت نکن
• به مرگ فکر نکن

 

10- دوره پس از مرگ !

• حالا دیگه دوره نکن تموم شد ! حالا هر غلطی دلت می ‌خواد بکن ....
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن
• ... بکن

انگلستان

7 / 5 / 1391برچسب:, :: 18:49 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

مردی به یك مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یك طوطی كرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره كرد و گفت: طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است.

 

مشتری: چرا این طوطی اینقدر گران است؟

 

صاحب فروشگاه: این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.

 

مشتری: قیمت طوطی وسطی چقدر است؟‌

 

صاحب فروشگاه: طوطی وسطی ۱۰۰۰ دلار است. برای اینكه این طوطی توانایی نوشتن مقاله ای كه در هر مسابقه ای پیروز شود را دارد.

و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسید و صاحب فروشگاه گفت: ۴۰۰۰ دلار.

 

مشتری: این طوطی چه كاری می تواند انجام دهد؟

 

صاحب فروشگاه جواب داد:‌ صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را مدیر صدا می زنند.

 

انگلستان

7 / 5 / 1391برچسب:, :: 17:43 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

                                     

 

مجموعه اهرام جیزه نام مجموعه اهرام تاریخی ساخته شده در دوران مصر باستان است که در حاشیه شمالی شهر قاهره کنونی واقع شده‌است. هرم بزرگ جیزه یکی از اهرام در مجموعه اهرام جیزه و تنها بازمانده عجایب هفت‌گانه جهان محسوب می‌شود. قدمت اهرام جیزه به سلسله چهارم مصر می‌رسد که نام‌های آنها عبارتند از هرم خوفو، هرم خفره و هرم منکور. که خوفو بزرگترین شان و یکی از عجایب هفت گانه است.

مساحت جیزه در حدود ۸ کیلومتر است. سه هرم اصلی مجموعه عبارتند از هرم خوفو، هرم خفره و هرم منکور. علاوه بر آن چندین هرم کوچکتر، مجسمه ابوالهول و کشتی بزرگ مصری متعلق به ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نیز در منطقه جیزه واقع شده‌است. برخی از پژوهشگران، تاریخ ساخت اهرام را به بیش از 12 هزار سال پیش نسبت می‌دهند که هنوز منبع موثقی در این مورد یافت نشده‌است.

 

انگلستان

7 / 5 / 1391برچسب:, :: 17:32 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

سلام و درودی دیگر بر شما بازدیدکنندگان عزیز

این هفته در بخش تاریخی و گردشگری به سراغ کشور مصر می رویم و با مناطق گردشگری و چند تا از مشهورترین اهرام آن آشنا می شویم.

مطالبی که این هفته برایتان می گذاریم به این صورت است:

شنبه 7 مردادماه: آشنایی با اهرام جیزه

یک شنبه 8 مردادماه: هرم خوفو

دوشنبه 9 مردادماه: هرم خفرع

سه شنبه 10 مردادماه: هرم منکورع

چهارشنبه 11 مردادماه: مجسمه ابوالهول

پنج شنبه 12 مردادماه: معبد ابوسمبل

شما درباره مصر و اهرام آن چه میدانید؟

این هفته را با ما باشید تا همه چیز را درباره این کشور بدانید و پاسخ بسیاری از پرسش های خود را بگیرید مثلا:

کدام هرم مصر تنها باقیمانده عجایب هفتگانه جهان باستان است؟

مجسمه ابوالهول درون خود چه اسراری دارد؟

چرا هرم منکورع بدون روکش باقی ماند؟

پس این هفته را با ما باشید در

مناطق تاریخی و گردشگری مصر

 

انگلستان

7 / 5 / 1391برچسب:, :: 13:49 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! حتما می دانید که نوبل مخترع دینامیت است. زمانی که برادرشلودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترعدینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می‌خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: "آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آور ترین سلاح بشری مرد!"

آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟

سریع وصیت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه‌ای برای صلح و پیشرفت‌های صلح آمیز شود.

امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیک و شیمی نوبل و ... می‌شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.
یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است!
 
ساعتی اندیشیدن برتر از هفتاد سال عبادت است.
 
...........................................................................................................................

چیزی جالب در مورد جوایز نوبل: هر ساله به دانشمندان و اندیشمندان رشته های زیادی از جمله فیزیک، شیمی، صلح و ... جایزه نوبل می دهن ولی به ریاضیدان ها نمی دهند؛ چرا؟؟

پاسخ: چون نوبل با یک ریاضیدان خصومتی داشته!!!

6 / 5 / 1391برچسب:, :: 23:32 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

با سلام و درودی دوباره بر همه بازدیدکنندگان عزیز

باز هم پست جدیدی برایتان داریم که در این پست می توانید فول آلبوم خواننده ی محبوب من یعنی کیتی پری را دانلود کنید فقط کافیست در وبلاگ عضو شوید و فرم عضویتی که به شما ارسال می شود را پر کنید. بعد بیایید و در زیر این بخش برای من نظر بگذارید که این آهنگ ها را می خواهید و بعد این آهنگ ها به ایمیل شما ارسال می شود.

آهنگ های فول آلبوم:

E.t (کیتی پری این آهنگ را همراه با Kanye West خوانده)

California girls

Circle the Drain

Dressin Up

Firework

Hot N Cold

Hummingbird Heartbeat

Last Friday Night

I Kissed A Girl

Not Like the Movies

The one that got away

Pearl

Peacock

Teenage Dream

Thinkin Of You

Who Am I Living For

Wide Awake

Tommie Sunshine's Megasix Smash (ترکیب چند آهنگ کیتی پری)

پس وقت را تلف نکنید و هر چه زود تر عضو شوید!

 

انگلستان

6 / 5 / 1391برچسب:, :: 22:47 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

براي دانلود آهنگ آدما ي محسن يگانه ،ابتدا عضو شويد و فرم عضويت وبلاگ و فرمي را كه ما برايتان مي فرستيم را پركنيد.سپس در بخش نظرها اعلام نماييد.

دانلود در ادامه مطلب

با تشكر فراوان آلمان

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.


ادامه مطلب ...
6 / 5 / 1391برچسب:, :: 19:22 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

با سلام به شما دوستان عزيز

براي دانلود آهنگ به# حرفايي هميشه هست# ابتدا عضو شويد و فرم عضويت وبلاگ و فرمي را كه ما برايتان مي فرستيم را پركنيد.سپس در بخش نظرها اعلام نماييد.

با تشكر فراوان آلمان

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
6 / 5 / 1391برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

€€€€€€€€€€€€€€€€€€سنگتراش€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€

 روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!
در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.
کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.
همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!

 با تشكر بسيار آلمان

6 / 5 / 1391برچسب:, :: 19:4 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

***************قلب جغد شكست*******************

*جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا       

*میکرد. رفتن و ردپای آن را. و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، *به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می *خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می *شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را *لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا *و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل *آدمها، با این آواز کمی بلرزد.
*روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: *بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. *غمگین شان می کنی. دوستت ندارند. می گویند بدیمنی و بدشگون و *جز خبر بد، چیزی نداری.
*قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.
*سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان *کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم *گرفته است.
*جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
*خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن *اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و *اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد. *دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و *همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.
*جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می *فهمد، می داند آواز او پیغام خداست.

********************************************************

با تشكر آلمان

 

6 / 5 / 1391برچسب:, :: 18:52 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

بزرگترين حكمت

روزی استادی در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:
«استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست »
استاد از نوجوان خواست وارد آب بشود.
نوجوان این کار را کرد.

استاد با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت،
طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد.
استاد نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.
او که از کار استاد عصبانی شده بود، با اعتراض گفت:
 « استاد ! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید »
استاد دستی به نوازش به سر او کشید و گفت:
«فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی.
هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»

كمي فكر كنيد،واقعا حكمت يعني چه؟

با تشكر آلمان

6 / 5 / 1391برچسب:, :: 18:42 :: نويسنده : سران کشور های 1+5
در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمي داشت . نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در ان يادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعي ميتواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد. " 

انگلستان

5 / 5 / 1391برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

چشمه

در باغی چشمه‌ای‌بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنه‌ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می‌کرد. ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد. آب در نظرش شراب بود. مرد آنقدر از صدای آب لذت می‌برد که تند تند خشت‌ها را می‌کند و در آب می‌افکند.
آب فریاد زد: های، چرا خشت می‌زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده‌ای می‌بری؟...

تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنیدن صدای موسیقی رُباب است. نوای آن حیات بخش است، مرده را زنده می‌کند. مثل صدای رعد و برق بهاری برای باغ سبزه و سنبل می‌آورد. صدای آب مثل هدیه برای فقیر است. پیام آزادی برای زندانی است، بوی یوسف لطیف و زیباست که از پیراهنِ یوسف به پدرش یعقوب می‌رسید .

فایدة دوم اینکه: من هر خشتی که برکنم به آب شیرین نزدیکتر می‌شوم، دیوار کوتاهتر می‌شود. 

خم شدن و سجده در برابر خدا، مثل کندن خشت است. هر بار که خشتی از غرور خود بکنی، دیوار غرور تو کوتاهتر می‌شود و به آب حیات و حقیقت نزدیکتر می‌شوی. هر که تشنه‌تر باشد تندتر خشت‌ها را می‌کند. هر که آواز آب را عاشق‌تر باشد. خشت‌های بزرگتری برمی‌دارد.

اين داستان ها خيلي زيبا هستند.راستي نظر يادتون نره

با تشكر فراوان آلمان

5 / 5 / 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

با سلام به شما دوستان عزيز بايد حتما عضو شويد.

پس از عضويت در بخش نظرها اعلام كنيدكه اين كاتون را مي خواهيد.

اين كارتون دوبله فارسي است و سانسور هم نشده است.

با تشكر آلمان

5 / 5 / 1391برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : سران کشور های 1+5
باستان شناسان طی اکتشافات خود موفق به کشف بنایی شدند که در زمان نرون پادشاه رمی به عنوان رستوران گردان برای یادآوری چرخه روز و شب مورد استفاده قرار می گرفته است.
نرون نه تنها یکی از مشهورترین امپراطورهای رم به شمار می رود بلکه احتمال می رود پدر رستورانهای گردان نیز بوده باشد. باستان شناسان به تازگی بازمانده هایی از تالار میهمانی های بزرگ نرون را کشف کرده اند که گردان بوده و با چرخش خود چرخه شب و روز در گردش زمین را برای میهمانان یادآور می شده است.
این اتاق که بخشی از قصر طلایی نرون به شمار می رود منطقه ای وسیع و بزرگ است که در قرن اول میلادی بنا شده و این گونه به نظر می رسد برای سرگرمی مقامات دولتی و میهمانان ویژه ساخته شده است. نرون از امپراطوران رمی است که در سال 37 بعد از میلاد متولد شده و در ولخرجی از شهرت بالایی برخوردار است.
به گفته باستان شناسان این بنا را نمی توان با هیچ یک از بقایای معماری به جا مانده از دوران امپراطوری رم مقایسه کرد. مکان این بنا، ساختار گردان و مراجعی که از زندگی نامه نرون به جا مانده اند نشان می دهد این بنا در دوره امپراطوری وی بنا شده است.
قطر این سالن 16 متر بوده و بر روی ستونی با وسعت 4 متر قرار دارد. نیروی مورد نیاز برای چرخش این سالن نیز به واسطه جریان یافتن آب تامین می شود. وجود این بنا در نوشته های یکی از مورخان باستانی رم که زندگی نامه 12 فرمانروای رمی را به ثبت رسانده نیز مشاهده شده است.
نرون از فرمانروایان ظالم در رم باستان بوده است که میهمانی های مجلل بخشی از زندگی پر زرق و برق وی به شمار می رفته و می تواند از دلایل ساختن این بنای گردان تاریخی به شمار رود

انگلستان

5 / 5 / 1391برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : سران کشور های 1+5
معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد - پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد
می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر
آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟
حالا پسرها می گویند : تمیزه !
معلم جواب داد : ....

نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :

خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟

یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !

معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و

کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟

بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !

معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام

عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!

شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم

تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است

معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !

و از دیدگاه هر کس متفاوت است.

با تشكر آلمان

5 / 5 / 1391برچسب:, :: 13:9 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

اخطار آخر فرم عضويت را تا جمعه6 مرداد فرصت داريد پر كنيد.در غير اين صورت از عضويت حذف مي شويد.

براي ملاحضه افرادي كه فرم را نفرستاده اند به ادامه مطلب برويد.

با تشكر آلمان



ادامه مطلب ...
5 / 5 / 1391برچسب:, :: 12:58 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

براي دانلود فيلم ورود آقايان ممنوع

عضو شويد.پس از عضويت در بخش نظرها بگوييد.سپس اين فيلم براي شما فرستاده مي شود.

با تشكر آلمان

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
اين مطلب توسط نويسنده رمزگذاري شده است


ادامه مطلب ...
5 / 5 / 1391برچسب:, :: 12:53 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

چند مي فروشي؟

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد. 
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را  به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد.
در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت...یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد،  اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.کشاورز گفت: خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی  در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.
کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟
کشاورز گفت: 

آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه؟

باز هم به غيرت زنا

با تشكر فراوان آلمان

5 / 5 / 1391برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

بیل گیتس در رستوران

بعد از خوردن غذا بیل گیتس 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت دادپیشخدمت ناراحت شد

بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟

پیشخدمت : من متعجب شدم ....

بخاطر اینکه در میز کناری پسر شما 50 دلار به من انعام داد در 

درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط 5دلار انعام می دهید !

گیتس خندید و جواب معنا داری گفت :

.او پسر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام

اين داستان ها زيبا و آموزنده اند(باز هم هست)

با تشكر فراوان آلمان

5 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:49 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

بناها و اماکن عجیب و باورنکردی در نقاط مختلف جهان به وفور دیده می‌شوند. بسیاری از این سازه‌ها به دلیل شکل و نوع معماری خود عجیب به نظر می‌رسند اما برخی دیگر به مرور زمان نمای و ظاهری باورنکردنی به خود می‌گیرند. نمونه‌هایی از مورد دوم را می‌توان در ساختمان‌ها یا بناهای کج جهان که معروف‌ترین آن‌ها بجر کز پیزا است مشاهده کرد

وقتی ساختمانی بر روی یک محل نه جندان محکم بنا شود این اتفاق خواهد‌افتاد. ساختمان شروع به کج شدن می‌کند و هر سال زاویه آن بیشتر و بیشتر می‌شود و هرچند ممکن است قرن‌ها زمان ببرد اما در نهایت در صورتی که تلاشی جدی برای ثبات آن انجام نشود فورخواهد ریخت.

این‌ها مسائلی است که در مورد این برج ها اتفاق افتاده است.

 

دو برج بولونیا، ایتالیا 

                                       

این دو برج در بین سال‌های ۱۱۰۹ و ۱۱۱۹ ساخته شده اند. برج بلندتر آسینلی( Asinelli) و برج کوتاه گاریسندا( Garisenda) نامیده می‌شود. برج آسینلی در حدود ۳۱۹ فوت ارتفاع دارد. این دو برج برخورد رعد و برق، آتش سوزی، حملات و بمباران‌های جنگ جهانی دوم را تجربه کرده‌‌اند. برج گاریسندا که چندین بار در کتاب کمدی الهی دانته به آن اشاره شده است از قرن ۱۴ به دلیل نرم‌شدن زمین شروع به کج شدن کرده است .

 

بیگ بن، انگلستان

                                                

برج ساعت پارلمان بریتانیا (که معمولا به عنوان بیگ بن شناخته می‌شود)، با توجه به اسنادی که به تازگی منتشر شده است، ۰٫۲۶ درجه کج شده است. سطح شیب از سال ۲۰۰۳ به ۰٫۹ میلیمتر در سال افزایش یافته و به نظر می‌رسد که تحولات زیرزمینی از جمله ساخت پارکینگ و گسترش مترو باعث این مشکل شده است .

 

برج کلیسای سورهوسن(Suurhusen)، آلمان

                                     

برج این کلیسا کج‌ترین برج در جهان است. زاویه برج پیزا معروف ۱٫۲۲ درجه است اما زاویه این برج که در قرون وسطی در شمال غربی آلمان ساخته شده است در حال حاضر ۵٫۱۹۳ درجه است. این کلیسا بر روی یک پایه ساخته شده از درخت بلوط بر روی یک منطقه باتلاقی بنا شد و زمانی که زمین خشک شد چوب‌ها دچار پوسیدگی می‌گردند و این باعث ایجاد شیب می‌شود .

 

برج کلیسای فرانکن هوسن(Frankenhausen )، آلمان 

                                 

این برج بر روی یک زمین ناپایدار ساخته شده است که حداقل از سال ۱۶۴۰ شروع به کج شدن کرده است. در سال‌های اخیر زاویه این برج به ۴٫۸ درجه رسیده است. تلاش برای ایجاد ثبات در آن با شکست روبرو شده است و به نظر می‌رسد که برج این کلیسا به زودی سقوط خواهد کرد .

 

برج پیزا، ایتالیا 

                                      

این برج بر روی خاک رس نرم ساخته شده و کج شدن آن فقط چند سال پس از ساخت آن شروع شد. پس از اتمام در سال ۱۳۵۰، با گذشت زمان زاویه این برج ۱۶ هزار تنی مخاطره آمیز شد. در سال ۱۹۹۰ برای جلوگیری از فروپاشی آن حدود ۲ میلیون پوند سرب در زیر یکی از اضلاع آن وارد کردند .

 

برج نویانسک(Nevyansk )، روسیه 

                                    

این برج به دستور پتر کبیر در نیمه اول قرن ۱۸ توسط آکینیفی دمیدوف( Akinfiy Demidov) معروف ساخته شده است. ارتفاع برج ۵۷٫۵ متر از سطح زمین است. با توجه به اندازه‌گیری‌های اخیر، انحراف آن از قسمت بالای برج ۲٫۲ متر است. تاریخ دقیق ساخت آن مشخص نیست اما با توجه به منابع تاریخی بین سال‌های ۱۷۲۱ و ۱۷۴۵ ساخته شده است

 

برج بورانو ( Burano)، ایتالیا 

                                 

قدمت این برج به قرن ۱۵ بر می‌گردد و به دلیل نشست اتفاق افتاده در زمین مقداری کج شده است. مردم محلی به آن برج مست می‌گویند

 

برج تورون( Torun)، لهستان 

                                        

یکی از جذاب‌ترین و معروف‌ترین برج‌ها در لهستان که به عنوان بخشی از دیوار شهر در قرن ۱۴، البته با عنوان یک برج راست ساخته شد. اما پس از خم شدن آن که احتمالا ناشی از ناپایداری زمین بوده است به یکی از جاذبه‌های توریستی تبدیل شد. انحراف آن در حال حاضر ۱۴۶ سانتی متر است

 

برج اود کرک (Oude Kerk)، هلند

                                    

این کلیسای قدیمی که در سال ۱۲۴۶ ساخته شده قدیمی‌ترین ساختمان در دلفت هلند است و برج در بین سالهای ۱۳۲۵ و ۱۳۵۰ به آن اضافه شده است. مردم محلی همواره ترس فرو ریختن این برج را داشته‌اند

 

برج بدوم ( Bedum)، هلند 

                                      

زاویه این برج هم بیشتر از برج پیزا است. برج پیزا با ارتفاع ۵۵٫۸۶ متر حدود ۴ متر متمایل شده اما این برج ۳۵٫۷ متری ۲٫۱۶ متر انحراف دارد. پس اگر هر دو برج ارتفاع یکسانی داشتند شیب بودم بیش از پیزا خواهد بود

 

دروازه اروپا، برج دروازه پایتخت و استادیوم المپیک 

 

                            

                            

                       

آسمان خراش ۵۲۰ فوتی دروازه آسمان ابوظبی، دارای ۱۸ درجه شیب باور نکردنی است. این برج با عنوان متمایل‌ترین ساختمان ساخته شده توسط انسان در کتاب رکودهای جهانی گینس در سال ۲۰۱۰ نامگذاری شد. هسته آن برای اولین بار در جهان به صورت از پیش خمیده طراحی شده که شامل مقدار زیادی بتن تقویت شده با فولاد و همچنین ۴۹۰ شمع ۱۰۰ فوتی است. برج‌های مونترال رسما بلندترین برج جهان با ارتفاعی حدود ۵۷۵٫۸ فوت است. برج‌های دوقلو دروازه اروپا نیز دارای شیب ۱۵ درجه هستند.

 

انگلستان

 

4 / 5 / 1391برچسب:, :: 18:14 :: نويسنده : سران کشور های 1+5

                      

مکان باستانی استون هنج در دشت سالیسبوری در انگلستان، قرار دارد. احتمالاً از این مکان به عنوان رصد خانه و یا معبد استفاده می‌کرده اند. استون هنج اثری بجای مانده از دوران باستان است و پیش بینی میشود که حدود ۳۱۰۰ سال قبل از میلاد ایـــــجاد شده باشد و همچنان بعنوان معمایی رمز آلود در سطح جهان شناخته میشود که هیچ باستان شناسی تا کنون پی به راز آن نبرده است . تخمین زده اند برای ساخت این بنا بیش از سی میلیون سال ساعت وقت صرف شده است و معنای آن سنگ های آویزان میباشد . سنگ های چند تنی که از مسافت های دور به دشت سالیسبوری انگلستان آورده شده اند . دانشمندان بر این باور هستند که این سنگ ها توسط غلطک های چوبی و یا توسط ۵۰۰ مرد قوی با طناب حمل شده انـــد . عده ای از پژوهش گران معتقد اند استون هنج مکانی برای عبادت و یا قربانی کردن بـــــوده است . عده ای هم گفته اند محلی برای پیش بینی موقعیت خورشید و ماه نسبت به زمین و تعیین فصول بوده است . امروزه فقط نیمی از بنای اصلی استون هنج باقی مانده است با این حال یکی از محبوب ترین اماکن توریستی جهان بحساب میاید.

 

انگلستان

4 / 5 / 1391برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : سران کشور های 1+5
4 / 5 / 1391برچسب:, :: 15:44 :: نويسنده : سران کشور های 1+5
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آريا1+5 و آدرس 51aria.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

با سپاس فراوان سران کشورهای۱+۵





نويسندگان